شب را دوست دارم! چون دیگر رهگـــذری از کوچه پس کو چــــه های شـــــــــهرم نمی گــــــذرد تا سر گردانی مرا ببینـــــــــد .
چون انتها را نمی بینم .تا برای رســــــــــــیدن به آن اشـــــتیاقی نداشته باشم شــــــــب را دوســـــــت دارم چــــــــون دیــــــــگر هـــــــیچ عابـــــــــــری از
دور اشــــک های یخ زده ام را در گـــــوشه ی چشــــــمان بی فروغــــــم نمی بیند شب را دوســـــت دارم : چرا که اولیــــن بار تو
را در شب یافتم از شب می ترسم : تو را در شب از دست دادم. از شب متنفرم ، به اندازه ی تمام عشق های
دروغین با آفتاب قهرم چرا شـــــبها به دیـــــدارم نـــــمی آید؟
نظرات شما عزیزان:
|